قسمتی از پایان نامه:
یکی از مهمترین مباحثی که امروزه در چارچوب موضوعات مرتبط با نظام عدالت کیفری مطرح میشود آن است که عدم پاسخگویی نظام کیفری در مواجهه با بزه و بزهکار و در عین حال، حفظ منافع بزهدیده، موجب گردیده است تا گرایش صاحبان امر، از عدالت کیفری کلاسیک یا عدالت کیفری سزادهی، به سمت عدالت کیفری مدرن رویگردان شود.
نظام عدالت کیفری چه سنتی و چه نوین، همواره یک هدف را دنبال می کند ولی به فراخور پیشرفت کیفری بشر و تحول در جوامع بشری، همواره آئین دادرسی کیفری و سیستم عدالت کیفری، ابزارهای قهر آمیز و اصرار بر مجازات همه گونههای بزه و خصیصه دستوری و امری را باید بهعلت ناکارآمدی در پیشگیری از بزه کنار بگذارد و به سوی رویکرد منفعتمداری و مصلحتطلبی گام برداشته تا مجرمان را از انجام رفتار مجرمانه باز دارد و در پرتوی سیاستهای ارفاقی، از جمله تعلیق تعقیب و تعلیق مجازات، توافق با مجرمان و بزهکاران، گفتوگوهای قضایی کیفری نظام عدالت کیفری، میتواند منفعت جامعه و بزه دیدگان را در کفه یک ترازو و مضرات اجرای مجازات، خصوصاً اجرای مجازاتهایی برای جرائم سبک را در کفه دیگر ترازو قرار دهد.
بی شک، یکی از مهمترین اهرمها و ابزارهای تحقق بخش عدالت کیفری نوین، نهادها و دستگاه های عدالت کیفری از جمله دادسرا است. سیاست قانونگذاری در روزگار کنونی بر آن بوده است تا از طریق پیشبینی برخی تاسیسات نوین ارفاقآمیز حتی در مرحله تعقیب دعوای عمومی و در دادسرا، به شکوفایی هرچه بیشتر عدالت کیفری نوین کمک نماید.
در این پژوهش سعی گردیده است تا ضمن گذاری از سیر تطور تاریخی- تقنینی در خصوص این موضوع و بررسی هدف و فلسفه نهفته در آن، موضوع سیاستهای ارفاقی در مرحله دادسرا با نگاهی به موازین حقوق اسلامی، تبیین گردد.
روش تحقیق در این نوشتار از نوع توصیفی-تحلیلی است و نوعی تحقیق بنیادی به حساب میآید. در گردآوری دادهها از روش کتابخانهای استفاده شده است و ضمن استفاده از منابع پایگاههای اطلاعات داده و موتورهای جستجو از جمله گوگل، به تبیین و تحلیل موضوع پرداخته شده و نتیجهگیریهای لازم به عمل آمده است.
کلید واژگان:
سیاست، سیاستهای ارفاقی، عدالت کیفری، مرحله پیش از دادرسی، دادسرا، تعقیب دعوای عمومی
مقدمه
برقراری نظم و امنیت در جامعه، یکی از دغدغههای عمده حکومتها است و برای پاسخ به آن، همواره مأموران و مقاماتی را جهت مقابله با جرم و نابهنجاریها اختصاص میدهند. پیشینه تاریخی ملل مختلف و وجود آثار پربار حقوقی و کتیبههای معروف از قبیل منشور حقوق بشر کوروش کبیر و قانون نامه حمورابی، بر حاکمیت قانون و وجود سازمانهایی بدین منظور صحه میگذارد.
به دنبال ناکارآمدی نظام عدالت کیفری در حصول اهداف خود از قبیل اصلاح، درمان و برقراری امنیت در جامعه، بر شیوههای سنتی در خصوص فرایند کیفری، از جمله آنچه که مربوط به مرحله دادسرا می باشد، انتقاد وارد گردیده است.
توجه صاحبان امر، امروزه بر روی این مسئله معطوف گردیده است که دیگر آنچه که به عنوان عدالت کیفری کلاسیک یا همان عدالت کیفری سزادهی از آن یاد میگردد، دیگر پاسخگوی منافع جامعه نبوده و نه تنها از ارتکاب جرایم پیشگیری ننموده، بلکه گاه حتی موجبات تجری و اعمال رفتارهای خلاف اهداف عدالت کیفری کلاسیک از سوی بزهکاران گردیده است.
از این رو، به مرور زمان و به تدریج، گرایش به سمت عدالت کیفری نوین یا مدرن که عدالت ترمیمی را به نوعی، بهرغم تقابل در خود جای میدهد، ایجاد شده است.
در راستای تبیین این موضوع باید گفت که عدالت کیفری، مقایسه زیانهای وارد بر جامعه با خطای اخلاقی یا قابلیت سرزنش مرتکب و تعیین میزان کیفر و اجرای آن است.
در حقیقت، عدالت کیفری، با مقایسه زیانهای وارد بر جامعه از سوی بزه کار و خطای اخلاقی یا قابلیت سرزنش مرتکب، سعی دارد نوعی موازنه و مساوات را برقرار سازد تا کیفر عادلانه گردد. گر چه جامعه از جرم آسیب دیده است، اما این امر سبب نخواهد شد که حق داشته باشد که به هر میزان مرتکب را مجازات کند، بلکه بایست بین کیفر و جرم ارتکابی، موازنه باشد تا کیفر، عادلانه دانسته شود.
برای تحقق عدالت کیفری، محورهای گوناگونی مورد توجه صاحبان نظر قرار گرفته است.
یک محور پژوهش مربوط به ساختارهای حاکم بر نظام عدالت کیفری است. به عنوان مثال، تشکیلات و سلسله مراتب حاکم بر قوهقضائیه و میزان کارآمدی آن در احراز و اجرای عدالت کیفری و استقلال و بیطرفی قضات، دادگاهها و دادسراهای موجود و سلسله مراتبی که بین دادگاهها حاکم است.
محور بعدی پژوهش در نظام عدالت کیفری مطالعه در سازوکارها و تشریفات احراز و اجرای عدالت کیفری است. منظور ما از سازوکار و تشریفات شامل آیین دادرسی، مواعد قانونی صلاحیت و تشریفات دادگاهها، تشریفات منتهی به صدور قرار مجرمیت، صدور کیفرخواست و همچنین تشریفات حاکم بر احضار و جلب اشخاص و سایر موارد مشخص شده است.
مطالعه کردن در مورد این ساختار و سازکار و کارآمدی آنها، میتواند جزو موضوعات پژوهش در نظام عدالت کیفری قرار گیرد. محور مهم دیگر مطالعاتی در حوزه عدالت کیفری، مطالعه مبانی و قوانین ماهوی حاکم است.
به عنوان مثال، هنگامی که صحبت از جرم به میان میآید، نخست باید تعریف دقیقی از جرم در دست داشته باشیم و این که برداشت و هدف ما از جرم و مجازات کردن چیست. چند نوع جرم در یک جامعه وجود داشته باشد مناسب خواهد بود، اساساً چه نوع رفتارهایی را جرم بدانیم و چه رفتارهایی را جرم ندانیم و بگذاریم که جامعه به طور طبیعی با آن برخورد کند.
به عنوان مثال هنگامی که فردی را به عنوان مجرم مورد مجازات قرار دادیم، باید دید که جامعه با این فرد چه نوع برخوردی خواهد داشت و ما باید از عواقب تصمیم خود مطلع باشیم چرا که این فرد در جامعه با سایر افراد از حقوق و مزایای شهروندی یکسانی برخوردار نیست و مورد قبول جامعه قرار نخواهد گرفت.
به عنوان مثال برای استخدام، ازدواج و… به مشکل برخواهد خورد.
اعمال سامانه عدالت کیفری و در خط مقدم آن، ضابطین و دادسراها، تلاقی با محدودیت حقوق و آزادیهای افراد دارند و از تعقیب و بازداشت و بازجوئی و ابلاغ و تحقیق تا اجرای حکم بطور مستقیم در تزاحم با حقوق فردی و عمومی هستند؛ در وهله نخست با ایراد اتهام، فرد آزاد را از سنگر اصل برائت بدر آورده و در مظان انگارههای مجرمانه قرار میدهند.
به واقع شمشیر دولبه ای در اختیار دادستان است که در پوشش خیر عمومی و دلواپسی حقوق جامعه و دغدغه های موجهی از این دست، میتواند تهدیدی برای حقوق بشر نیز تلقی شود؛ بازداشتهای خودسرانه ـ تفتیش عقاید ـ نقض حریم خصوصی ـ تحدید آزادیهای فردی ـ بازرسیهای خلاف قاعده ـ نقض کرامت و عزت شهروندی ـ تعرض به حیثیت معنوی ـ مسکن و شغل و تحصیل، حق بر خلوت، ضبط و شنود مکالمات تلفنی و پست های الکترونیک و مخابرات تلگرافی و انحاء تجسس و دهها مورد مشابه که در قانون اساسی نیز در اصول ۲۲ ـ ۲۵ و ۳۲ و … بدان اشاره شده است، میتواند نمونهای از این آفات و آسیبهای محتمل الحدوث باشد.
بدین ترتیب، میتوان گفت که نه میتوان به نام تأمین امنیت و نظم عمومی، حقوق دفاعی متهم و مظنون و سایر شهروندان را نادیده گرفت و نه میتوان به عنوان حمایت از حقوق و آزادیهای فردی از حفظ نظم عمومی غفلت ورزید.
با لحاظ اینکه مقدمه واجب، واجب است، برخورداری از دادسرای شایسته، شرط لازم تحقق به زمامداری است، بالاخص آنکه در کشور اسلامی ما که تجربه ۳۳ ساله انقلاب اسلامی و استقرار نظامی برآمده از اراده عمومی را پشتوانه خود دارد، توقع از نهاد دادسرا به عنوان رکن رکین دستگاه قضائی که رسالت عدالت گستری را به دوش دارد، بسیار بالاست و دهه چهارم انقلاب که پیشرفت و عدالت نام نهاده شده و افق چشم انداز ۲۰ ساله که ربع آن را پشت سر گذاشتهایم و طرح موضوع الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، همه و همه ما را مجاب میکند که الگوی بهینهای از نظام دادسرائی عدالت مدار و کارآمد را برای آیندهای روشنتر طراحی و اجرا نمائیم.
یکی از مسائلی که میتواند در جهت تحقق عدالت کیفری در نهاد دادسرا به صورت موثری مورد مداقه قرار گیرد، توجه به سیاستهای ارفاقی پیش بینی شده در جریان فرایند کیفری در این نهاد است. بذل دقت به موضوعاتی از جمله تعلیق، تعویق و ترک تعقیب و… در زمرهی مهمترین مواردی است که حسب مورد میتواند علاوه بر پوشش عدالت اخلاقی، عدالت کیفری به مفهوم حقیقی را در جامعه برقرار سازد.
در خصوص این موضوع و توجه به تاسیسهای ارفاقی، عدالت ترمیمی نیز که به نوعی در عین تقابل، در جرگه عدالت کیفری نوین قرار دارد نیز به خدمت گرفته میشود. عدالت ترمیمی، عدالتی است که میکوشد بین منافع بزهدیده و جامعه و نیاز به بازپذیری اجتماعی بزهکار، توازن و تعادلی ایجاد کند و درصدد است ترمیم و بهبود وضعیت بزه دیده را تا حد امکان عملی سازد که از مهمترین نمونههای آن میتوان به میانجیگیری کیفری اشاره نمود. در این مسیر، میتوان همه اشخاصی را که به نحوی در حادثه مجرمانه نفعی دارند (مانند بزهدیده و بزهکار و وابستگان آنها) و نمایندگان جامعه و مقامات عدالت کیفری را به مشارکت فعال و سازنده برای چنین توازنی فراخواند.
به طور خلاصه میتوان گفت، سیاستهای ارفاقی در مرحله دادرسرا را باید در جایگزینهای تعقیب دعوای کیفری جستجو نماییم. به عبارت دقیقتر و همچنان که پیشتر هم بیان گردید، امروزه دیگر بحث فردی کردن، صرفاً در مرحله رسیدگی و اجرای مجازات مطرح نیست و این موضوع بسیار مهم، در مرحله تعقیب کیفری نیز، جایی برای خویش پیدا نموده است و جای هیچگونه تردیدی نیست که فردی نمودن تعقیب دعوای کیفری، از طریق جایگزینهای مختلف برای تعقیب دعوای کیفری، حاصل میگردد.
جایگزینهای تعقیب دعوای کیفری، مجموعه شیوهها و اقداماتی است که توسط قانونگذار پیش بینی شده است تا دادستان به عنوان مقام تعقیب، به جای پیگیری دعوای عمومی، در مسیر اصلاح و بازاجتماعی نمودن فرد و تضمین حقوق بزه دیده از آن، استفاده کند. اهمیت این اقدامات به اندازهای است که آن را اقداماتی مستقل و روشی جداگانه برای اقامه دعوای عمومی محسوب کردهاند.
اصل ضرورت تناسب در ارائه ی پاسخ قضایی موجب ایجاد تنوع و تعدد شیوه های پاسخ دهی میشود.
در حقیقت باید گفت که جایگزینهای تعقیب کیفری در صدد نزدیک کردن اجتماع با نظام عدالت کیفری است. دادستان زمانی به اقدامات مذکور توسل مییابد که جرایم ارتکابی شدید نباشد.
با توجه به هدف جایگزینهای تعقیب دعوای عمومی، میتوان آنها را در دو گروه جای داد.
برخی از آنها جنبه ترمیمی دارند و بیشتر تحت تاثیر عدالت ترمیمی به وجود آمدهاند و برخی دیگر از آنها، با اینکه جایگزین تعقیب دعوای عمومی به حساب میآیند، با این حال جنبه تنبیهی آن حفظ گردیده است.
هدف نگارنده در این پژوهش بر این است که با بررسی کلیه مطالب مطروحه با لزوم بذل توجه به سبقه تقنینی و تاریخی موضوع، به بررسی آنچه که از آن به سیاستهای ارفاقی در مرحله دادسرا یاد میگردد، بپردازد.
بیان مسئله
عدالت کیفری، مجموعه نهادها و آیینهایی است که جامعه برای ابراز واکنش علیه بزهکاری بکار میبرد. چرخهای اصلی این نظام شامل حقوق، آیین دادرسی کیفری، تشکیلات قضایی و واحدهای مختلف پلیس است.
بنابراین، از آنجا که یکی از چرخهای مهم عدالت کیفری آیین دادرسی کیفری است و در آن، دادسرا یکی از زیرنهادهای مهم بشمار میرود که در کنار سایر عوامل وظیفه تأمین امنیت را بعهده دارد؛
لذا این نهاد با پیشبینی سیاستهای ارفاقی میتواند نقش اساسی در پیشبرد سیاست جنایی هر کشور در نوع واکنش علیه بزهکاری داشته باشد. نظام عدالت ترمیمی در مقابل نظام عدالت کیفری قرار دارد.
اگر هدف اصلی درنظام عدالت کیفری مجازات است، هدف اصلی درنظام ترمیمی اصلاح بزهکار و جبران خسارت وارده به بزهدیده و باز گرداندن بزهکار به جامعه است. یکی از جنبههای نظام عدالت ترمیمی سیاستهای ارفاقی است که در مرحله دادسرا اعمال میگردد.
سیاستهای ارفاقی روشهای مختلفی دارد، روشهایی که از تعلیق تعقیب، بایگانی کردن پرونده، معامله اتهام، دستور به میانجیگری و غیره میباشد. هدف از تعبیه سیاستهای ارفاقی، تامین منافع جامعه، بزهکار و بزهدیده باهم می باشد(منفعت آن برای جامعه، کاهش بار اقتصادی و یا از بین بردن مجازات و منفعت آن برای بزه کار، اصلاح رفتارش است و منفعت آن برای بزه دیده، سرعت در جبران خسارت بزه دیده میباشد).
در این پایان نامه این هدف را دنبال می کنیم تا ضمن بررسی انواع و اقسام سیاستهای ارفاقی و نیز جایگاه و کارکرد آنها در دادرسی کیفری ایران به تاثیر و نتایج آنها بپردازیم.
اهمیت و ضرورت تحقیق
از آنجا که نظام عدالت کیفری همواره به صورت یک طرفه و جبری و بدون هرگونه نقشی برای بزهکار اقدام به تصمیمگیری برای تقابل با رفتار بزه کار داشته و معمولاً ویژگیهای جرم شناسانه در اجرای مجازات کمتر رعایت می شده است، با اجرای سیاستهای ارفاقی میتوان گام جدیدی را در راستای اهداف اجرای مجازات و سهیم کردن بزه کار در سرنوشت دعوای کیفری برداشت. سیاستهای ارفاقی در عدالت کیفری میتواند رویکرد جدیدی در عرصه این نظام باشد.
نظام عدالت کیفری چه سنتی و چه نوین همواره یک هدف را دنبال می کند، ولی به فراخور پیشرفت کیفری بشر و تحول در جوامع بشری همواره آئین دادرسی کیفری و سیستم عدالت کیفری ابزارهای قهرآمیز و اصرار بر مجازات همه گونههای بزه را و خصیصه دستوری و امری را می بایست بعلت ناکارآمدی در پیش گیری از بزه کنار بگذارد و به سوی رویکرد منفعتمداری و مصلحتطلبی گام برداشته تا مجرمان را از انجام رفتار مجرمانه باز دارد و در پرتوی سیاستهای ارفاقی از جمله تعلیق تعقیب و تعلیق مجازات، توافق با مجرمان و بزهکاران، گفت و گوهای قضایی کیفری نظام عدالت کیفری میتواند منفعت جامعه و بزهدیدگان را در کفه یک ترازو و مضرات اجرای مجازات خصوصاً اجرای مجازات هایی برای جرائم سبک را در کفه دیگر ترازو قرار داد.
در صورتی که کفه ترازو به سوی منفعت طلبی و به نفع جامعه و باعث ایجاد عواملی که باعث جلوگیری از تکرار و تعدد جرائم و نهایتاً ایجاد انگ بزه کار به شخص و جری شدن وی و از بین رفتن قبح عمل خلاف قانون (جرم) شود، سیاستهای ارفاقی را اجرا نموده و این عمل میتواند باعث تأیید بزه کار به در پیش گرفتن زندگی شرافتمندانه در راستای تشویق مرتکبان گردد.
اهداف تحقیق
الف ـ شناسایی موانع و محدودیت های سیاستهای ارفاقی در نظام عدالت کیفری
ب ـ بررسی رویکرد قوانین کیفری ایران در قبال سیاستهای ارفاقی
پ ـ بررسی موانع و محدودیتهای موجود در راستای اجرای سیاستهای ارفاقی نظام عدالت کیفری ایران در مرحله دادسرا
سوالات تحقیق
۱- علت اصلی رویکرد نظام کیفری ایران به سیاستهای ارفاقی مرحله پیشدادرسی چیست؟
۲- رویکرد حقوق ایران در خصوص سیاستهای ارفاقی در مرحلهی پیشدادرسی چیست؟
۳- خاستگاه و منتفعین از سیاستهای ارفاقی در مرحلهی پیشدادرسی کدامند؟
نظام های تعقیب کیفری، مزایا و معایب آنها
رسیدگی به امر کیفری تابع اصول و قواعدی است که اجرای درست و دقیق آن در مبارزه با بزهکاری و پیشگیری از آن نقش عمده و اساسی دارد. با اهمیتی که علمای حقوق بر این اصول و قواعد در نیل به اهداف یک حقوق جزای پیشرفته قائل هستند. بنابراین، چگونگی آن باید بر اساس مصالح اجتماعی و فردی به موازات تحول قوانین جزای ماهوی و بالاخره، مقتضیات سیاست کیفری روز تدوین و تصویب شود.
هر چند به نقل از منتسکیو دانشمند مشهور و نویسنده کتاب روح القوانین و نیز بکار یا بنیانگذار حقوق جزا که میگویند منافع جامعه اقتضا میکند که قانون آئین دادرسی کیفری آن، متضمن قواعدی باشد که در کشف سریع جرم و به کیفر رسانیدن مسلم و حتمی مرتکب، تأثیر قاطع داشته باشد، لیکن به عقیده حقوقدانان امروز، در حفظ منافع جامعه، نباید از منافع فرد چشمپوشی و صرفنظر شود.
اگر محاکمه و مجازات بزهکار مطلوب جامعه و منطبق با عدالت است، این عدالت اقتضا می کند که متهم نیز از حقوق دفاعی، از جمله اثبات برائت خود برخوردار باشد و آزادی او تا زمانی که مسئولیت کیفری و گناهکاریش احراز نشده سلب نگردد.
از این رو، هدف آیین دادرسی کیفری را میتوان موارد زیر دانست:
۱٫ اعاده نظم و امنیت مختل شده در اثر ارتکاب جرم و تکلیف حاکمیت در خصوص تعقیب کیفری متهم.
۲٫ جبران و ترمیم ضرر و زیان شاکی خصوصی.
۳٫ اقتضای عدالت در تعقیب فردی که مرتکب بزه شده است.
۴٫ پیشگیری از وقوع جرم در آینده توسط مرتکب یا سایرین.
بنابراین، آیین دادرسی کیفری که باید حفظ حقوق جامعه را بنماید میبایست همچنین حقوق دفاعی و آزادیهای فردی را تضمین کند۲ و بدون رعایت این حقوق، عدالت واقعی در امر کیفری هرگز وجود نخواهد داشت و همانطور که گفته شده، در یک سیستم خوب و ایده آل رسیدگی کیفری، مقتضیات جامعه و فرد، توأماً باید در نظر گرفته شود.
در واقع همین هدف حفظ و حمایت منافع توام بود که قوانین جزائی در نو آوریهای خود به دادگاههای کیفری اجازه دادند که در صورت مقتضی حکم محکومیت یا مجازات را معلق و در مرحله اجرای مجازات، زندان را به آزادی مشروط بدل کنند و سپس بزهکار را تحت یک سری تدابیر گسترده مراقبتی و تربیتی قرار دهند. غرض از ایجاد این قواعد رهایی بزهکار از مجازات نبوده، بلکه معتقد بودند از طریق اجرای برنامه های اصلاحی و تربیتی، بهتر به هدف پیشگیری جرائم میتوان تحقق بخشید و در نتیجه منافع جامعه و فرد هر دو به نحو مطلوب تأمین گردد.
چون تعقیب و مجازات سریع و مسلم بزهکار در محدوده مصالح جمعی و فردی باید مطرح و پذیرفته شود، پس قواعد آیین دادرسی کیفری نیز باید حتی الامکان نیل به این هدف را میسر سازد.
تعقیب کیفری یکی از مباحث مهم آیین دارسی کیفری است که پارهای از قواعد آن، مورد توجه تئوریسینهای حقوق جزا قرار گرفته است. چندان که به منظور تحقق بخشیدن به اهداف مجازات در مصالح فرد و جامعه، لزوم تعقیب یا عدم تعقیب کیفری را، در محدوده اختیارات و تکالیف مقام صلاحیتدار در امر تعقیب، به بحث و تبادل افکار در مجامع بین المللی گذاشتهاند و قانونگذاران نیز در تنقیح و اصلاح قواعد دادرسی کیفری این مهم را نادیده نگرفتهاند. آنچه توجه حقوقدانان را در این زمینه به خود معطوف داشته، تصمیم به اقدام یا خود داری از تعقیب کیفری است که امروزه با روشهای مختلف مورد قبول تصویب قانونگذاران قرار گرفته است.
تصمیم به تعقیب کیفری یا به اصطلاح به حرکت در آوردن امر تعقیب، اصولاً در صلاحیت دادسرا و به عهده دادستان است که وظایف او در قانون معین شده است.
از جمله وظایف مهم دادستان در امر تعقیب این است که وقتی از وقوع جرم مطلع شد و شرایط اجتماع ارکان مربوط به جرم (عناصر قانونی، مادی، معنوی) را احراز نمود و هیچگونه مانعی از قبیل جنون، فوت متهم، صغر و غیره وجود نداشت رأساً یا توسط بازپرس به امر تحقیقات مقدماتی میپردازد. یعنی در واقع تعقیب کیفری را به حرکت در می آورد لیکن باید دید علیرغم تحقق شرایط لازم برای تعقیب اگر در موارد خاصی دادستان مواجه شد با اینکه تعقیب کیفری به جز زیان جامعه و فرد نتیجهای ندارد آیا مصلحت اقتضا نمیکند که مخیر باشد از تعقیب کیفری صرفنظر نماید؟ این مسئلهای است که درباره آن دو نظریه حقوقی مختلف طرح و ابراز شدهاست :
۱ ـ دادستان مکلف به تعقیب کیفری متهم است و مطلقاً حق ندارد از این اقدام خودداری نماید. این نظریه منطبق است با سیستمی که به آن «قانونی بودن» تعقیب میگویند.
۲- دادستان اختیار در سنجش و تشخیص مصلحت را دارد و میتواند چنانچه مقتضی بداند از تعقیب کیفری خودداری و دستور بایگانی پرونده را صادر نماید. این مورد دوم منطبق است با سیستمی که به آن «موقعیت داشتن» تعقیب کیفری میگویند. اینک باید دید کدامیک از این دو سیستم متفاوت برای دادگستری و یک سیاست کیفری پیشرفته بهتر است.
با این تحلیل که از مختصات هر یک از آنها به عمل آمده راه انتخاب برای قانونگذاران در تجدید و تنفیح مقررات کیفری باز گذاشته شده است. چنانکه در قوانین موضوعه هر دو سیستم به چشم میخورد.
قبل از بررسی موضوع، یادآور میشود در مواردی که جرم منحصراً جنبه خصوصی داشته و تعقیب کیفری منوط به تصمیم شاکی خصوصی است و یا یکی از علل سقوط دعوی، مثل مرور زمان، عفو عمومی، فوت متهم، اعتبار امر مختوم ملاحظه گردد یا اینکه دلائل کافی در ارتکاب بزه انتسابی موجود نبوده و یا عمل مطلقاً جرم نباشد مسئله قانونی بودن و موقعیت داشتن تعقیب کیفری اساساً قابل طرح و بررسی نیست.
زیرا در موارد ذکر شده که احتمالاً و حسب مورد به موقوفی یا منع تعقیب متهم منتهی میشود، هر چند عدم تعقیب کیفری در پی سنجش و بررسی دقیق صورت گرفته است، لیکن این قبیل تصمیمات دادسرا بر مبنای سنجش مسئولیت ها و سایر قواعد حقوق جزا گرفته می شود و مستقل از مواردی است که عدم تعقیب کیفری بر اساس سنجش به علت «موقعیت نداشتن» تعقیب صورت میگیرد.
فهرست مطالب
فصل اول : کلیات تحقیق ۲
مقدمه ۳
۱ – ۱ . بیان مسئله ۶
۱- ۲ . اهمیت و ضرورت تحقیق ۷
۱- ۳ . اهداف تحقیق ۸
۱-۴ . سوالات تحقیق ۸
۱- ۵٫ فرضیات تحقیق ۸
فصل دوم : پیشینه تحقیق، مروری بر سابقهی پژوهشی مرتبط با موضوع پایان نامه ۱۰
فصل سوم : روش شناختی تحقیق و موانع آن ۱۴
فصل چهارم : خاستگاه سیاستهای ارفاقی درنظام کیفری ۱۸
۴-۱- نظام های تعقیب کیفری، مزایا و معایب آنها ۱۹
۴-۱-۱- سیستم قانونی بودن در تعقیب کیفری ۲۲
۴-۱-۲- سیستم موقعیت داشتن تعقیب کیفری ۲۳
۴-۱-۳- مزایا و معایب سیستم های قانونی بودن و موقعیت داشتن تعقیب کیفری ۲۴
۴-۱-۳-۱- مزایا و معایب سیستم قانونی بودن تعقیب ۲۴
۴-۱-۳-۲- مزایا و معایب سیستم موقعیت داشتن تعقیب کیفری ۲۵
۴-۱-۴- جایگاه نظام قانونی و موقعیت داشتن در حقوق کیفری ۳۰
۴-۱-۵- جایگاه سیاستهای ارفاقی عدالت کیفری در نظام موقعیت داشتن تعقیب کیفری ۳۲
۴-۱-۶- مزایا و معایب سیاستهای ارفاقی در دادسرا ۳۳
۴-۱-۶-۱- مزایای سیاستهای ارفاقی در دادسرا ۳۳
۴-۱-۶-۱-۱ تسریع در تعقیب کیفری ۳۳
۴-۱-۶-۱-۲- کاهش هزینه ها در تعقیبات کیفری ۳۳
۴-۱-۶-۱-۳- جلوگیری از تراکم پرونده های کیفری ۳۴
۴-۱-۶-۲- معایب سیاستهای ارفاقی در مرحلهی دادسرا ۳۵
۴-۱-۶-۲-۱- امکان مخدوش شدن اصل برائت ۳۵
۴-۱-۶-۲-۲- اعمال سلیقه در تعقیب کیفری ۳۵
۴-۱-۶-۲-۳- بی توجهی به حقوق بزه دیده ۳۶
۴-۲- سیاستهای ارفاقی با ماهیت کیفری ۳۷
۴-۲-۱- تعلیق تعقیب متهم در فرایند دادرسی کیفری سابق در دادسرا ۳۷
۴-۲-۱-۱- ماهیت جرم مشمول تعلیق تعقیب ۴۰
۴-۲-۱-۲- اقرار متهم به ارتکاب جرم ۴۱
۴-۲-۱-۳- فقدان سابقه کیفری موثر ۴۱
۴-۲-۱-۴- نبود شاکی یا مدعی خصوصی یا گذشت وی ۴۱
۴-۲-۲- تعلیق تعقیب متهم در فرایند دادرسی کیفری کنونی در دادسرا ۴۲
۴-۲-۳- تعلیق تعقیب متهم در لایحه ی آیین دادرسی کیفری ۴۴
۴-۲-۳-۱- ماهیت جرم مشمول تعقیب ۴۵
۴-۲-۳-۲- غیرقابل گذشت بودن جرم ارتکابی ۴۵
۴-۲-۳-۳- فقدان سابقه کیفری موثر ۴۵
۴-۲-۳-۴- موافقت متهم ۴۶
۴-۲-۳-۵- موافقت بزه دیده ۴۷
۴-۲-۴- تعویق تعقیب در دادسرا ۵۱
۴-۲-۴-۱- تعویق تعقیب متهم در فرایند دادرسی کنونی در دادسرا ۵۱
۴-۲-۵- تعویق تعقیب متهم در لایحه ی آیین دادرسی کیفری ۵۲
۴-۲-۵-۱- ماهیت جرم مشمول تعویق تعقیب ۵۲
۴-۲-۵-۲- شمول تعویق تعقیب به جرایم قابل گذشت و غیر قابل گذشت ۵۳
۴-۲-۵-۳- موافقت بزه دیده ۵۳
۴-۲-۶- ترک تعقیب متهم در دادسرا ۵۴
۴-۲-۶-۱- ترک تعقیب متهم در فرایند دادرسی کیفری کنونی در دادسرا ۵۸
۴-۲-۶-۱-۱- حق الناس بودن جرم ۵۸
۴-۲-۶-۱-۲- درخواست شاکی ۵۹
۴-۲-۷- ترک تعقیب متهم در لایحهی آیین دادرسی کیفری ۶۰
۴-۳- سیاستهای ارفاقی- ترمیمی اداری و قضایی مرحله پیش دادرسی ( دادسرا) ۶۰
۴-۳-۱-سیاست ارفاقی ترمیمی – اداری در دادسرا ۶۰
۴-۳-۱-۱- قرار بایگانی پرونده در فرایند دادرسی کیفری در دادسرا ۶۲
۴-۳-۱-۲- اَشکال بایگانی شدن پرونده در دادسرا ۶۳
۴-۳-۱-۳- جلوه های قرار بایگانی پرونده ۶۵
۴-۳-۱-۴- شرایط صدور قرار بایگانی پرونده ۶۷
۴-۳-۱-۴-۱- شرایط مربوط به متهم ۶۷
۴-۳-۱-۴-۲- شرایط مربوط به گذشته متهم ۶۷
۴-۳-۱-۴-۳- شرایط مربوط به آینده متهم ۶۸
۴-۳-۱-۴-۴- شرایط مربوط به جرم ۶۸
۴-۳-۱-۴-۵- شرایط دادسرا برای صدور قرار ۶۹
۴-۳-۱-۵- بایگانی پرونده در لایحه آیین دادرسی کیفری ۶۹
۴-۳-۱-۵-۱- نداشتن سابقه کیفری مؤثر ۷۰
۴-۳-۱-۵-۲- ماهیت جرم ارتکابی ۷۰
۴-۳-۱-۵-۳- نبود شاکی یا مدعی خصوصی یا گذشت وی ۷۱
۴-۳-۱-۵-۴- صلاحدید دادستان ۷۱
۴-۳-۱-۵-۵- قطعیت قرار بایگانی پرونده ۷۲
۴-۳-۱-۵-۶- قبول مجرمیت در دادسرا ۷۳
۴-۳-۲- سیاستهای ارفاقی در قانون مجازات اسلامی جدید ۷۴
۴-۴- سیاستهای ارفاقی-ترمیمی قضایی ۷۵
۴-۴-۱- میانجیگری کیفری در مرحله پیش دادرسی(دادسرا) ۷۵
۴-۴-۱-۱-آثار و پیامدهای میانجیگری کیفری ۷۹
۴-۴-۱-۱-۱- هویت بخشی به بزه کار و متهم در راستای اعطای سیاستهای ارفاقی ۸۰
۴-۴-۱-۱-۲- تامین رضایت بزه کار و بزه دیده ۸۰
۴-۴-۱-۱-۳- تامین امنیت و آرامش ۸۱
۴-۴-۱-۱-۴- جبران خسارت و اعاده وضع به حال سابق ۸۲
۴-۴-۱-۱-۵- قضازدایی ۸۲
۴-۴-۱-۱-۶- پیشگیری از تکرار جرم ۸۲
۴-۴-۲- شرایط مربوط به قابلیت اعمال و ارجاع به میانجیگری؛ ۸۳
۴-۵- دادرسی ارفاقگونه در نظام دادرسی اسلامی ۸۵
۴-۵-۱-پیشبینیهای حقوق اسلامی راجع به موازین ارفاقی دادرسی ۸۶
۴-۵-۱-۱- اصل برائت (قاعده درأ و قبح عقاب بلا بیان) ۸۶
۴-۵-۱-۲- ممنوعیت شکنجه ۸۷
۴ـ۵ـ۱ـ۳ـ حقوق متهم ۸۷
۴-۵-۱-۴- اصل مساوات در مقابل قانون ۸۸
۴-۵-۱-۵- رعایت نزاکت قضایی ۸۸
۴-۵-۱-۶ – اصل عدالت(عدالت قضایی) ۸۹
۴-۵-۱-۷- اصل استقلال قاضی ۹۱
۴-۵-۱-۸- اصل سرعت رسیدگی(منع اطاله دادرسی) ۹۳
۴-۵-۱-۹- اصل تناظری بودن رسیدگی ۹۳
۴ـ۵ـ۱ـ۱۰ـ اصل ضرورت اثبات دعوی از سوی مدعی ۹۴
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات ۹۵
نتیجه گیری ۹۶
منابع و ماخذ ۱۰۲
فرست منابع؛ ۱۰۳
فهرست کتابها؛ ۱۰۳
پایان نامه ها ، مقالات و تقریرات ۱۰۴
اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “پایان نامه سیاستهای ارفاقی در مرحله پیش دادرسی در نظام کیفری ایران”